چشمان نرگس

به تو ربطی ندارد .

يكشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۶ ب.ظ

ای کاش دختر نبودم ، ای کاش هیچگاه به دنیا نمی آمدم ، این تنها جملاتی ست که از پستوی ذهنم خارج می شوند و بر این کیبورد زهوار در رفته جاری می گردند ، ای کاش هیچگاه پا به عرصه این زندگی که در آن هیچگونه آزادی ندارم نمی گذاشتم ، کاش در این سرزمین پست به دنیا نمی آمدم ، که حقوق هیچکس در آن مشخص و تبیین شده نیست ، من خواستار آزادی ام در حالی که حتی همین لپ تاپ کهنه هم از آن من نیست ، هیچ چیزی ندارم و کوچکترین نشانه ای از استقلال از من ستانده می شود ، من هیچ چیز ندارم ، چشمان سالمی ندارم که مطالعه کنم و حتی معده سالمی برای تغذیه ندارم ، کوچکترین نشانه ای از حیات از من ستانده شده و قدرت تکان خوردن ندارم ..

چه اتفاقی برای من افتاده ؟ آیا قدرت رشد و باروری به من داده شده ؟ آیا از حقوقی برخوردار بوده ام که دیگران نبوده اند ؟ هیچ ، که حتی حقوق اولیه خودم نیز از من پس گرفته شده ، به چه جرمی ؟ به جرم دختر بودن ، به جرم ضعیف بودن ، جسمی که کتک خور آن ملس ست ، که هر گونه کتک جسمی و روحی را تحمل کرده ، که هنوز جای میله های آهنین بر بالهای خسته روحش درد می کند ، که هنوز از شدت رنج های دیروز در عذاب ست ، که هنوز هر چه می دود نمی رسد ..

ای کاش دختر نبودم ، ای کاش قدرت آزادی داشتم ، ای کاش می تنوانستم نفس بکشم ، قدرت سخن گفتن ندارم چون یک دخترم و دختر در این سرزمین اینطور زاده شده ، کسی که هر چه باشد صدایش زیر ست و در مقابل حمله نامردان ضعیف ، کسی که حتی در مقابل نزدیکانش یارای مقاومت ندارد و نمی تواند حرفش را بزند ، هنوز هم که هنوز ست برای کوچکترین بخش های زندگی خصوصی اش تصمیم گرفته می شود و هر گونه تخطی از این تصمیمات مساوی ست با مرگ ، مساوی ست با برچسب خوردن و آزار دیدن و کتک خوردن ، هر گونه حرف و صحبتی مساوی بی حیائی و بی حرمتی ست و هیچ چیزی وجود ندارد ، قوانین نقض می شوند اما به تو ربطی ندارد ! همه بر خلاف تو زندگی می کنند اما به تو ربطی ندارد ! همه می برند و می خورند و خوش می گذرانند اما به تو ربطی ندارد ! چه جسارتی ؟! چرا فکر کردی می توانی اظهار نظر بکنی در مورد زندگی خودت ؟ چرا فکر می کنی اجازه داری برای خودت تصمیم بگیری ؟ چرا فکر می کنی زندگی تو به دیگران ربطی ندارد ؟ چرا فکر می کنی ای کاش هیچگاه به دنیا نیامده بودی ؟ چرا فکر می کنی ای کاش دختر نبودی ؟

این ها به تو ربطی ندارد ..

  • نرگس نظری

نظرات  (۳)

نرگس نظری عزیز عیدت مبارک
والا من چندان به این مدل جبر، اعتقادی ندارم. کسی نتوانست هلن کلر را از خواندن و نوشتن باز دارد. آخر نه کمی، که دست و پایی بزنی!
  • فرشاد اشتری
  • هو معکم اینما کنتم...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی