چشمان نرگس

سام سینگ بیوتیفول

سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۵ ب.ظ

حالا که زیر باد کولر نشسته ام و بعد از تمام شدن امتحاناتم هنوز محض رضای خدا هیچ کاری برای انجام دادن ندارم - الکی مثلن من خیلی بیکارم - تصمیمات جدیدی گرفته ام . دلم دوباره نوشتن را خواسته بود قبلتر ها ولی چنان رویش خاک ریخته بودم که حتی یادم میرفت من روزی می نوشته ام . روزی برای خودم وبلاگی داشه ام و خوانندگانی . و دوستانی که حالا من تمامشان را و تمامشان من را فراموش کرده اند . حالا تصمیم گرفته ام دوباره بنویسم . نوشتن حداقل دردی از دردهای مرا دوا خواهد کرد که نامش تنهائی ست و آشفتگی و پر بودن دل . اینجا من می نویسم چون احتیاج به نوشتن برام مبرم شده است و چاره دیگری ندارم .

از زندگی ام بگویم ؟

نه . چیزی برای گفتن ندارم جز این که محمد رفته است .

  • نرگس نظری

نظرات  (۱)

  • نجوای نیمه شب
  • سلام
    همه به دنبال نوشتن هستند.
    اندیشه تان پر بار و پویا

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی