چشمان نرگس

جائی که هیچگاه دست کسی بدان نمی رسد .

جمعه, ۲۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۱۸ ب.ظ

در را که بستم و برای همیشه با آن دنیای صورتی و غمگین دخترانه خداحافظی کردم ، نمی دانستم پا روی چه چیز هائی گذارده ام و چطور خودم را در وادی کار های سخت انداخته ام . من از آن دنیا بیرون آمدم و خیال کردم بزرگترین و بهترین کار دنیا را انجام داده ام اما اینطور نبود ، آنقدر ها هم کار عظیمی نبود ؛ و آن قدر ها راحت و خیال انگیز و پر از روزهای آفتابی گرم نبود ، پر بود از جدل های بسیار منطقی ، پر بود از تزلزل عقاید سیاسی و دینی و اسلامی و مسیحی و یهودی ، پر بود از فرگشت ،  آگاهی ، پر از اندیشه ، وقتی هر بار بحث در ابتدای صحبتها از زن ستیزی حرف میزنی و با آن مقابله می کنی ، این تنها روی قصه نیست ، این مساله شاید بزرگترین چالش زندگی یک زن باشد که در تمام طول عمرش به این زن ستیزی و ضعیفه خطاب شدن عادت کرده است . وقتی بحث می کنی و داد و هوار راه می اندازی حق نداری وسط بحث گریه کنی چون ضعیف بودنت را به یاد می آوری ، وقتی از حقوق زن حرف میزنی حواست نیست که این عقاید یک روی سختتر هم دارد .. و آن پذیرفتن بدون چون و چرای برابری ست ، برابری ای که به آن عادت نداری . برابری ای که در تمام این سالها از تو دریغ شده ، آگاهی ای که از تو دریغ شده و تو آمادگی پذیرشش را نداری ، نمی توانی بپذیری چون توانائی همزیستی با آن را نداری . مثل پرنده ای که بالی برای پرواز ندارد ، هر چقدر هم پرواز را دوست داشته باشد و آن را ارزشمند بپندارد و برای تحققش فداکاری کند ، هر چقدر برایش لحظه شماری کند این واقعیت تغییر نخواهد کرد که برای آزاد بودن پرورده نشده و نمی تواند از زحمات خود بهره ای ببرد چون راه آزاد بودن را بلد نیست ..

از رفتار های زن ستیزانه خودمان حرف بزنیم ، یاد حرف کسی افتادم که پرسیده بود " پس کی قرار ست این قانون چهار زنه بودن مردان حذف و نقض بشود ؟ " طرف جواب داده بود : " تا زمانی که زنان یاد بگیرند زن دوم کسی نشوند " . ما خودمان خیلی ظلم ها را به خودمان کرده ایم ، وقتی زنی در حال کشیدن خورشت ، بهترین و خوشمزه ترین بخش گوشت مرغ را برای همسرش یا پسر بزرگش بر میدارد و در جای دیگری دم از آزادی زنان و برابری می زند ،  وقتی در حال تقسیم میوه های مهمانی ابتدای امر مردان تغذیه می شوند و سپس زنان ، وقتی این اتفاقات زیر پوست شهر جریان دارد ، هیچگاه ، هیچگاه آزادی محقق نخواهد شد و همانطور یک شعار نمادین طلائی خواهد بود که کسی دستی به ان نیازیده است ، عملیاتی که از قبل لو رفته و شکست خورده است و این پل از قبل شکسته بوده و به زودی تمام سوارانش را با خود به فنا خواهد داد .

این مسائل و اتفاقاتی از این قبیل نشان از یک رسم رسوخ کرده در زیر بطن جامعه دارد ، جائی که هیچگاه دست کسی به ان نخواهد یازید و آن خانواده است ، نقش والدین است در تربیت فرزندان ، نقش مادر است در تربیت فرزندان پسر و دخترش و پدر به همچنین ،دختری که هیچگاه محبتی از پدر و مادرش ندیده ، در مقابل اثرات احتمالی محبت از جانب هر کسی حتی همسرش مقاومت خواهد کرد و ان را نخواهد پذیرفت ، و در مقابل احترام مردان غریبه فکر های خطا خواهد کرد ، زنی که احترام ندیده ، حتی از هم جنس خودش ؛ حتی از مادرش و دخترش و دوستانش ، زنی که در تمام موارد خاطی شناخته می شود ، قوانین تنها در مورد او اجرا می شوند و زخمی و شکست خورده است ، هیچگاه دختران شاد و قوی پرورش نخواهد داد ..

  • نرگس نظری

نظرات  (۱)

  • فرشاد اشتری
  • سلام... از شما دعوت میکنم به مطلب خانواده‌های کم خرد،فرزندان بی‌خرد سری بزنید... با تشکر

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی