جائی که هیچگاه دست کسی بدان نمی رسد .
در را که بستم و برای همیشه با آن دنیای صورتی و غمگین دخترانه خداحافظی کردم ، نمی دانستم پا روی چه چیز هائی گذارده ام و چطور خودم را در وادی کار های سخت انداخته ام . من از آن دنیا بیرون آمدم و خیال کردم بزرگترین و بهترین کار دنیا را انجام داده ام اما اینطور نبود ، آنقدر ها هم کار عظیمی نبود ؛ و آن قدر ها راحت و خیال انگیز و پر از روزهای آفتابی گرم نبود ، پر بود از جدل های بسیار منطقی ، پر بود از تزلزل عقاید سیاسی و دینی و اسلامی و مسیحی و یهودی ، پر بود از فرگشت ، آگاهی ، پر از اندیشه ، وقتی هر بار بحث در ابتدای صحبتها از زن ستیزی حرف میزنی و با آن مقابله می کنی ، این تنها روی قصه نیست ، این مساله شاید بزرگترین چالش زندگی یک زن باشد که در تمام طول عمرش به این زن ستیزی و ضعیفه خطاب شدن عادت کرده است . وقتی بحث می کنی و داد و هوار راه می اندازی حق نداری وسط بحث گریه کنی چون ضعیف بودنت را به یاد می آوری ، وقتی از حقوق زن حرف میزنی حواست نیست که این عقاید یک روی سختتر هم دارد .. و آن پذیرفتن بدون چون و چرای برابری ست ، برابری ای که به آن عادت نداری . برابری ای که در تمام این سالها از تو دریغ شده ، آگاهی ای که از تو دریغ شده و تو آمادگی پذیرشش را نداری ، نمی توانی بپذیری چون توانائی همزیستی با آن را نداری . مثل پرنده ای که بالی برای پرواز ندارد ، هر چقدر هم پرواز را دوست داشته باشد و آن را ارزشمند بپندارد و برای تحققش فداکاری کند ، هر چقدر برایش لحظه شماری کند این واقعیت تغییر نخواهد کرد که برای آزاد بودن پرورده نشده و نمی تواند از زحمات خود بهره ای ببرد چون راه آزاد بودن را بلد نیست ..
از رفتار های زن ستیزانه خودمان حرف بزنیم ، یاد حرف کسی افتادم که پرسیده بود " پس کی قرار ست این قانون چهار زنه بودن مردان حذف و نقض بشود ؟ " طرف جواب داده بود : " تا زمانی که زنان یاد بگیرند زن دوم کسی نشوند " . ما خودمان خیلی ظلم ها را به خودمان کرده ایم ، وقتی زنی در حال کشیدن خورشت ، بهترین و خوشمزه ترین بخش گوشت مرغ را برای همسرش یا پسر بزرگش بر میدارد و در جای دیگری دم از آزادی زنان و برابری می زند ، وقتی در حال تقسیم میوه های مهمانی ابتدای امر مردان تغذیه می شوند و سپس زنان ، وقتی این اتفاقات زیر پوست شهر جریان دارد ، هیچگاه ، هیچگاه آزادی محقق نخواهد شد و همانطور یک شعار نمادین طلائی خواهد بود که کسی دستی به ان نیازیده است ، عملیاتی که از قبل لو رفته و شکست خورده است و این پل از قبل شکسته بوده و به زودی تمام سوارانش را با خود به فنا خواهد داد .
این مسائل و اتفاقاتی از این قبیل نشان از یک رسم رسوخ کرده در زیر بطن جامعه دارد ، جائی که هیچگاه دست کسی به ان نخواهد یازید و آن خانواده است ، نقش والدین است در تربیت فرزندان ، نقش مادر است در تربیت فرزندان پسر و دخترش و پدر به همچنین ،دختری که هیچگاه محبتی از پدر و مادرش ندیده ، در مقابل اثرات احتمالی محبت از جانب هر کسی حتی همسرش مقاومت خواهد کرد و ان را نخواهد پذیرفت ، و در مقابل احترام مردان غریبه فکر های خطا خواهد کرد ، زنی که احترام ندیده ، حتی از هم جنس خودش ؛ حتی از مادرش و دخترش و دوستانش ، زنی که در تمام موارد خاطی شناخته می شود ، قوانین تنها در مورد او اجرا می شوند و زخمی و شکست خورده است ، هیچگاه دختران شاد و قوی پرورش نخواهد داد ..
- ۹۴/۰۴/۲۶